این گفتوگو در فضایی حزنانگیز انجام شد و گویی فرزندان محمد از خبرنگار و عکاس همشهری که علاوه بر اینکه همکار پدرشان بودهاند سالها نیز همسایه بودهاند سراغ پدر را میگرفتند. شاید به همین دلیل بود که برخی از سؤالاتی که از قبل در ذهن آماده کرده بودم را نتوانستم مطرح کنم.
فریبا قاسمی، همسر شهید محمدرضا شادروح- تهیهکننده و کارگردان برنامه تلویزیونی صبح به خیر ایران- نیز در این گفتوگو حضور داشت.
به جرأت میتوان گفت 15آذرماه 84 یکی از روزهایی است که برای اصحاب رسانه در ایران روز سیاه است؛ روزی که در آن جمعی از یاران رسانهای در حادثهای دلخراش و ناباورانه به شهادت رسیدند.
محمد کربلایی احمد، خبرنگار- عکاس روزنامههمشهری نیز از اصحاب رسانه بود که در حادثه غمانگیز سقوط هواپیمایC130به شهادت رسید. شایان 12 ساله و پرنیان 9ساله هنوز رفتن پدرشان را باور ندارند؛ فرزندانی که شهید کربلایی احمد علاقهای مثال زدنی به آنها داشت و همواره سعی میکرد بهترین امکانات را برای آنان فراهم کند. آینده شایان و پرنیان کوچولو دغدغه اصلی شهیدمحمد کربلایی احمد بود.
محمد کربلاییاحمد 20آبان سال 1336 در تهران متولد شد. او تحصیلات خود را در رشته معماری به پایان رساند. مدت 6سال (-71 1365) به عنوان دستیار کارگردان در صداوسیما فعالیت داشت. سال 1371همزمان با شروع به کار روزنامههمشهری به عنوان خبرنگار – عکاس، همکاری خود را با این روزنامه آغاز کرد. شهید کربلاییاحمد، سال 1372 ازدواج کرد. شایان و پرنیان، فرزندان شهیدکربلاییاحمد اکنون به ترتیب در کلاس دومراهنمایی و سومابتدایی تحصیل میکنند.
پروندهای بیسرانجام
پرونده سانحه سقوط هواپیمای نظامی C130هنوز در مغز و افکار عمومی بسته نشده؛ این موضوعی است که همسران شهیدان کربلاییاحمد و شادروح نسبت به آن اعتراض دارند.
خانم نوری همسر شهید کربلایی احمد در این باره گفت: «اینکه مسئولان اعلام میکنند خانوادههای شهدای این سانحه به جز خانواده شهیدان همتی، افشار و مهاجری رضایت دادهاند، صحت ندارد؛ ما هم هنوز رضایت ندادهایم و همچنان پیگیر هستیم.»
همسر شهید کربلاییاحمد معتقد است که در این پرونده نقاط مبهمی وجود دارد که مورد رسیدگی دقیق قرار نگرفته است و میبایست رفع ابهام شود تا با مسببان و عاملان این سانحه بدون هیچ اغماضی برخورد شود. به گفته وی براساس نظریه دیوان عالی کشور در آخرین رای صادره دادگاه درباره این پرونده ایراداتی وجود دارد. همسر شهید شادروح نیز گفت:«باوجود اینکه اعلام کردند خسارت وسایل همراه خبرنگاران را پرداخت میکنند ولی اکنون که 3سال از این سانحه دلخراش میگذرد اقدامی در این باره نشده است.»
او به ما گفت: «به خانواده شهدای این سانحه 32میلیون تومان دیه پرداخت شد.» خانم قاسمی، همسر شهید شادروح تاکید کرد که باید مسئولان به طور شفاف درباره وضعیت این پرونده توضیح دهند زیرا با وجود تاکید مسئولان ارشد نظام هنوز خانواده شهدای این سانحه پاسخ واضح و روشنی دریافت نکردهاند.
زندگی با یاد و خاطره شهدا
همسر شهید کربلاییاحمد که اکنون وظیفه سنگین بزرگ کردن دو فرزندش را بهتنهایی بر دوش دارد گفت: «سعی کردم با کمک خدا با این موضوع کنار بیایم و همه تلاشم این است که شایان و پرنیان، دو یادگار همسرم را به نحو مطلوبی تربیت کنم.»
خانم نوری گفت:«بارها شده که هنگام دلتنگی با عکس همسرم صحبت کنم،
درد دل کنم و مشکلاتم را با او در میان بگذارم. احساس من این است که محمد همیشه در کنارم هست و به من و فرزندانم کمک میکند.» همسر شهید شادروح نیز که اکنون وظیفه بزرگ کردن شروین 5ساله را دارد اظهار داشت: «چند ماه قبل از سانحه سقوط هواپیما انگار به همسرم الهام شده بود که مسافر است؛ میگفت شاید در یکی از ماموریتها هواپیمای ما سقوط کند و من کشته شوم. شما باید شروین را به تنهایی بزرگ کنی.»
وی از تعبیر خوابی که قبل از شهادت همسرش دیده بود صحبت کرد؛ «خواب دیدم در یک فضای طوفانی، مردم روزگاران قدیم با وسایل جنگی رایج همان زمان با هم جنگ میکنند. در این بین چند قبر ایستاده دیدم که میگفتند اینها قبور نامداران ایرانی است. اکنون وقتی سر مزار شهدای اصحاب رسانه میروم که برای آنها سنگ یادبود به صورت ایستاده بنا نهادهاند، احساس میکنم خوابم تعبیر شده و این شهدا همان نامداران ایرانی هستند.»
نقاشی از روزحادثه
در جریان این گفتوگو فرصتی پیش آمد تا از شایان 12ساله بخواهم از پدر بگوید. او گفت: «پدرم به بهشت رفته است؛ مکانی سرسبز که همه در حال بازی هستند.»
از شایان خواستم نامهای به پدر بنویسد. به بهانههای مختلف، از جمله اینکه فردا امتحان میان ترم دارم. این کار را نکرد و یک نقاشی برایمان کشید؛ یک هواپیما که روی بدنه آن نوشته شده هواپیمای C130با 4موتور که از قسمت جلوی این هواپیما صدای «یا ابوالفضل» و از قسمت عقب آن نیز صدای «یا حسین» به گوش میرسد. زیر هواپیما نیز دو برج چند طبقه کشید و روی آن نوشت ساختمان توحید. این نقاشی گویاتر از هر نامهای بود.